کد مطلب:223784 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

بیعت و خلافت امین
رافع بن لیث بن نصر بن سیار اموی در خراسان خروج كرد و این مرد از آخرین دودمان بنی امیه بود كه بخراسان رفته بود.

هارون شخصا برای سركوبی او بخراسان آمد و چون مأمون را برای فرمانداری كل خراسان بمرو فرستاده بود برای تحكیم مبانی ولایتعهدی او شخصا حركت كرد تا كه دیدنی كرده باشد هم رافع را سر كوبی دهد و هم ولایتعهدی او را استوار نموده باشد و در این موقع امین را در بغداد گذاشت و سفارش او را كرد كه اطرافیان درباریان مراقب حال او باشند و از او معاضدت و حمایت كنند.

هارون در شهر طوس در سال 193 هجری درگذشت و در قبه قصر حمید بن قحطبه والی خراسان مدفون شد چون مردم شنیدند و با امین در بغداد بیعت كردند و امین بسیر حكومت و خلافت نشست نیمه شب 9 ربیع الاول سال 193 روز جمعه نامه ای ببرادرش مأمون بمرو نوشت كه بر حسب عهد و مواثیق پدری را او بیعت كند و ولیعهد او باشد نامه امین كه بوسیله نماینده مخصوص او بمأمون رسید، دستور داد او را تفتیش نموده حبس كردند و مدتی در حبس مأمون بود.

مأمون از جهت اینكه مادرش ایرانی بود و در تربیت رجال ایرانی مانند فضل بن سهل كه تازه اسلام آورده و طالب جاه و مقام و دارای كیاست و سیاست وافری بود قرار گرفته و جاه



[ صفحه 196]



و مقام خود را تحكیم و استوار كرد و خون ایرانی كه در عروق او بود سبب حمایت از او شد چنانچه ایرانیان می گفتند.

«مأمون فرزند خواهر ما و یكی از ماهاست و او یكنفر عباسی است كه باید از وجودش استفاده نمود و از وی بهره مند شد».

مأمون خود در استعداد و لیاقت و كاردانی و علاقه بعلم و فضیلت و كمال از نوابغ زمان بود باضافه كه سرداران لایقی داشت كه فتوحاتی برای او كردند مانند هرثمه و طاهر سردار لایق و كافی او كه سمرقند را گرفت و رافع قبول كرد اطاعت او بنماید.

طاهر ذوالیمینین از سرلشكرهای شایسته و كم نظیر و اصلا ایرانی بود كه در تبعیت عشیره خزاعی درآمد و مؤسس سلسله طاهری شد امیر قائنات كه اسد الله اعلم وزیر كشور فعلی فرزند او می باشد می گفت من از دودمان طاهر ذوالیمینین می باشم طاهر فتوحات بسیاری برای مأمون كرد تا امین بدست سربازان خراسانی كشته شد. [1] .

مورخین اروپا می نویسند هارون اشتباهی نظیر كورش كرد كه مملكت پهناور را بین فرزندانش تقسیم نمود و چون هر یك قدرتی یافتند حاضر نبودند زیر بار دیگری بروند و قهرا در این صورت نزاع و كشمكش رخ می دهد.

این نظریه سیاسیون اروپا فقط از دیده تقسیم نفوذ درست است ولی از یك جهت آنها هم باشتباه رفته اند زیرا بسیاری كشور پهناور داشته اند و بین فرزندان هم تقسیم نكرده اند ولی استعداد و لیاقت اولادهای محروم سبب توطئه و قیام علیه اولاد منصوب گردیده و نزاع و كشمكش و بلكه قتل و خونریزی بسیار رخ داده است و از مجاری تاریخ باین حقیقت می توان رسید - چنانچه در سلسله سامانیان است؟!

در هر سال خلافت بنام امین و بعد بنام مأمون و حكومت ایران و شرق و خراسان پهناور تا بلخ و هرات و بخارا و مرو با مأمون بود و لیاقت مأمون بیش از استعداد امین بود زیرا امین مردی عیاش و خوش گذران و اشراف زاده بود مردم بغداد پایتخت هم بسبب بذل فراوان امین باو علاقه داشتند ولی سایر ممالك از او كار مهمی ندیدند كه ابراز خوشبینی نمایند و عواملی سبب سقوط امین شد كه مهمتر از همه بی اعتنائی او باهمیت خلافت و اعتماد بی جای او بر رجال كشوری و لشكری بود.



[ صفحه 197]




[1] تاريخ سايكس ص 6 ج 2.